آخـر خدا چرا ؟ ... آخـر خدا چگو ....
نه ... نه نمی شود ، فریاد زد : برقص ...
در خنده ی فـروغ ، در اشک شاملو ...
توی کلاهِ خود ، لاتین نوشته بود :
" Your hair is black , Your eyes are blue "
« خاتون تو رو خدا ، سر به سرم نذار
این جا هـــوا پسه ، اینجـــا نگـو نگـو »
یک نامــــه آمد و ، شــد یک تــــراژدی
این تیتر نامه بود : « شد آرزو عرو ...
س » ستاره ها ، چشمک نمی زدند
انگار آسمــــان ، حالش گرفته بود
تصمیم را گرفت ، بعد از نماز صبح
با اشک در نگـــاه ، با بغض در گلو
بالای بــــــرج رفت ، و ماشه را چکاند
با خون خود نوشت : « نامرد آرزو ... »
ـــــــــــــــــــــــــــ
حامد عسکری