به نام خدای خوبی ها ...
سال 92
آغاز سال 92 ...
سال نو شده و مثل همیشه حال و احوال ما همونه
سال نو شد ولی تو خونه ی ما عزا هست ...
سال نو شد ولی دیگه مادربزرگم پیش ما نیست که عید و تبریک بگه بهمون
اول فروردین سال 1392
از این به بعد هر سال تو این تاریخ ما عزاداریم ...
پارسال شب اول عید یکی از فامیلای دورمون فوت کرد
مامانم انقد غصه خورد واسه خانوادش که ...
خودش میگه دیگه هیچوقت غصه ی اونا رو نمیخوره
این سومین عیدی بود که ما عزادار بودیم
و این داستان ادامه خواهد داشت ...
همه میرن مسافرت و شادن
ما ...
ما هم مسافرت رفتیم ، اما واسه مراسم ختم ...
بعد از چند ماه که بیمارستان بود ...
خودش راحت شد ولی اونایی که موندن اینجا ...
راستش دلم یه مهمونیه خیلی خوب میخواد
همه بگن و بخندن و باز مث قدیم با فک و فامیل شوخی کنیم ...
میدونم نمیشه دیگه ، حداقل به این زودیا نمیشه ...
این هم از عید 92 ما
خداروشکر میکنم دیگه زنگ انشاء نداریم که موضوع انشاء این باشه :
" عید خود را چجوری گذروندید ... "
به هر حال اتفاقی بود که افتاد
و به قول اونایی که میومدن تو مراسم میگفتن :
قسمت این بوده دیگه و با تقدیر نمیشه جنگید...
درد خیلی بزرگی هست اما اینجور مواقع اگه یکم به زینب (س) فکر کنیم
خیلی آروم میشیم .... من که خودم رو اینجوری آروم کردم
خیلی آروم ، خیلی خیلی آروم شدم با فکر کردن بهش ...
در آخر هم
خدارو شکر به خاطر داده و نداده ش ...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بـهارش اینجوری باشه ، نـــه ...
امــســـــال ، ســـال من نیست
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
روز و شبامـــــو بی تو گـــُم کردم ، گیجم توو این دنیای وارونه
تقویم میگه عیده اما من ، هفت سین نمیــچـینم توو این خونـه
هر جا که مــیــرم آدما شادن ، انگار دنیاشون شبــیــهــم نـیست
من عاشقت بودم به حد مرگ ، جـُرم تو که کـُشتی منو کم نیست
وقتی تــــو باشی هر شــــبــــم عیده ، از عید بــیـــزارم بدون تو
من پای این آیــیــنــه توو این خونه ، هفت سین نمـیچینم بدون تو
از آخـــرین بــاری کـــه خــندیدم ، لبخندی حتی دیگه یادم نیست
تـــو مثل من باور نـــکردی کـــه ، حوا نباشه آدم ، آدم نـــــیست
شــــاید تــو حــالت خوبه اما من ، افـسرده ام بی هیچ همدردی
با اینکه مـیـخوابم به زور قـــرص ، حالم عوض میشه تو بـرگردی
وقـتــی تـــو باشی هر شـبم عیده
از " عـــیـد " بــیــزارم بدون تـــو ...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ