مهم نیست اكنون زندگی ام چگونه میگذرد ، عاشق آن خاطراتی هستم که تصادفی از ذهنم عبور میکنند و باعث لبخندم میشوند !
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فلسفه سیب مان را تلخ می کند قسم می خورم تمام ماجرا همین بود خداوند مرا آفرید تا تورا دوست داشته باشم و تو را آفرید تامن دوستت داشته باشم و این بود راز خلقت ما.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بیرون هیچ خبری نیست بیرون از خانه بیرون از شهر بیرون از خود اتفاقات همانجا که هستی می افتند بیرون که می روی می دوند رد می شوند از خانه از شهر از تو ...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تنهایی، شاخه ی درختی ست پشتِ پنجره اَم گاهی لباسِ برگ می پوشد گاهی لباسِ برف اما، همیشه هست!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فرقی نمیکند... تو بیایی یا نیایی... حال ِ من دیگر خوب نمیشود
|